اصیل
ای اصیل!
ای در پشت ثانیه ها!
ابدیت کجاست؟!
برای سرکشیدن آن تشنه ترم از سراب
ای اصیل!
ای همرنگ خاموشی!
کاش در ذات اشیاء می شد شناور بود
همیشه را می شد نوشید
در همهء کوچه باغها خانه کرد
آسایش هر خانه را سنجید
ای اصیل!
از کوچکی لحظه ها دلتنگم
تمام جذبهء هستی را می فهمم
دلتنگ حوادثم
دلگیرم از مهابت مرگ
تمام اشکال را می خواهم
تمام اشکال بودن را
... جوانب من تهیست
گویی آغاز و انجامی؟... هیچ!
آغوش بی زمانی را به من هدیه کنید
کسی نیست؟!
مطلق را به من نشان بدهید.
کلمات کلیدی :